حکایت : نتیجه ی عدم انفاق به والدین
جوانی در مدینه ی طیبه از ثروتمندان بود و پدری فقیر داشت که احسان به او را ترک نموده . او را ار مال خود محروم کرده بود. روزی پیر مرد نزد پیامبر ( صلی الله علیه و اله ) آمده و از جوان خویش شکایت کرد. حضرت ، جوان را به حضور طلبید و فرمود : چرا مخارج پدر را نمی دهی؟ گفت چیزی بیشتر از مخارج خود ندارم . پدرش گفت : دروغ می گوید ؛ او انبارهایی از گندم ، جو ، خرما و مویز دارد. اما پسر این مطلب را منکر شد.
پیامبر(ص) فرمود: این ماه ، من مخارج پدرت را می دهم اما از ماه دیگر شما مخارج او را بده. وبعد به اسامه دستور داد یکصد درهم به او بدهد. ماه دیگر پیرمرد آمد و شکایت فرزند را نزد پیامبر آورد. و گفت که او هیچ کمکی به من نمی کند. پیامبر(ص) بار دیگر پسر را به حضور طلبید و او را امر کرد که مخارج پدرش را بدهد؛ اما او ، سر باز زد و گفت: چیزی اضافه بر مخارج خود ندارم.
پیامبر(ص) فرمود: دروغ می گویی ، وبدان امروز که به شب برسد تو از پدرت پریشان تر و محتاج تر خواهی شد. جوان که از مکر خدا غافل بود ، اعتنایی به فرمایش رسول خدا(ص) نکرد و به خانه اش برگشت . هنوز شب نشده بود که همسایگان انبارهای او آمدند و گفتند: تمام انبارهای تو متعفن شده ، آنها را از ما دور کن که نزدیک است از بوی بدش هلاک شویم. پسر وقتی به انبارها سر زد ، دید همه متعفن و گندیده شده ؛ لذا مجبور شد کارگرانی بگیرد و جنس های انبارها را به بیرون از مدینه انتقال دهد . و چون چیزی نداشت تا مزد کارگران را بپردازد ، اساس منزلش را به آنها داد و در نتیجه همان شب به وعده غذایی محتاج شد و بعد هم بر اثر غصه مریض گردید.
آنگاه رسول خدا ( صلی الله علیه و اله) فرمود:
ای کسانی که پدر و مادر ها را آزار می رسانید؛از حال این جوان عبرت بگیرید؛و بدانید آن چنان که در دنیا دارایی خود را از دست داد، و غنا و ثروت و صحت او به فقر و تنگدستی و مرض مبدل گشت، به همان سان هر درجه ای که در بهشت است، به واسطه ی این گناه ، از دست داد ، و در مقابل ، در کات آتش برایش فراهم شده است ( تقل از سفینه البحار ، محدث قمی )